آستان مهر
آستان مقدس حضرت معصومه (س)
آستان مهر
آستان مقدس حضرت معصومه (س)
پرتالها
اخبار آستان مهر
اخبار مراسم و محافل
اخبار خدمات فرهنگی
اخبار زیر گنبد طلا (رواق کودک)
اخبار هیئت دختران معصومانه
اخبار محفل مشکات الکریمه
اخبار معصومانه (رواق نوجوان)
مراسم و محافل
محفل مشکات الکریمه
سلسله کارگاههای مادرانه ها
ختم ثقلین
رواق کودک
اتاق باغ فرشتهها
یه روز خوب یه حس خوب دختران کودک و خردسال
جشنواره شُدهام ۹ ساله
رواق نوجوان
محفل دختران بهشتی
خادمیار نوجوان
یه روز خوب یه حس خوب دختران نوجوان
اخبار آستان مهر
اخبار مراسم و محافل
اخبار خدمات فرهنگی
اخبار زیر گنبد طلا (رواق کودک)
اخبار هیئت دختران معصومانه
اخبار محفل مشکات الکریمه
اخبار معصومانه (رواق نوجوان)
مراسم و محافل
محفل مشکات الکریمه
سلسله کارگاههای مادرانه ها
ختم ثقلین
رواق کودک
اتاق باغ فرشتهها
یه روز خوب یه حس خوب دختران کودک و خردسال
جشنواره شُدهام ۹ ساله
رواق نوجوان
محفل دختران بهشتی
خادمیار نوجوان
یه روز خوب یه حس خوب دختران نوجوان
پرتالها
خانه
دستهها
پرتالها
سوال داستان من دیگه زولبیا نمی خوام
مشخصات فردی
*
نام
نامخانوادگی
نام پدر
*
شماره تلفن همراه
*
شهر محل سکونت
*
۱)پدر ریحانه چه گفت؟
*
الف)روزه اش باطل شده و باید جریمه شود
ب) او را سرزنش کرد
ج) خندید و گفت کسی که حواسش نبوده و چیزی خورده روزه اش صحیح است
اخبار آستان مهر
۹ فروردین ۱۴۰۳
لینک صفحه کپی شد
اشتراکگذاری
فیسبوک
توییتر
تلگرام
لینک
آگاهسازیها